کاظم کلانتری | شهرآرانیوز - محمدحسین مهدویان با پیشینه موفق و درخشانش در ساخت مستند-درامهایی که کمابیش به واقعیت پیوند دارند و البته تجربه ساخت یک مستند سریالی حالا در کوران سریالسازی سینماگران به اقتباس از یک رمان رسیده است؛ اما نه یک رمان اجتماعی صرف؛ یک داستان سیاه با رگههایی از خشونت و جنایت. میدانیم که مهدویان در ساخت تریلرهای سیاسی اجتماعی که واقعنما جلوه کنند تبحر دارد و معمولا سراغ داستانهای معمول سینمای اجتماعی ایران با لوکیشنهای محدود نمیرود. او در مجموعه مستند «آخرین روزهای زمستان» و فیلم «ایستاده در غبار» که با آنها شناخته شد و اخیرا در فیلم «درخت گردو» با سبک و سیاق خودش تلاش کرد قهرمانسازی کند؛ اما آنچه که میتوان در دیگر آثار مهدویان دید دور شدن او از این فضا و ساخت شخصیتهایی خاکستری است که در مناسبات قدرت کنشمند میشوند.
منبع اقتباس سریال مهدویان، رمان «بیست زخم کاری» محمود حسینیزاد بوده است. حسینیزاد را مهمترین مترجم زبان آلمانی در ایران میدانند. انستیتو گوته در سال ۲۰۱۳ به او مدال گوته اهدا کرد. هرچند حسینیزاد چندمجموعه داستان کوتاه و نمایشنامه هم دارد ولی «بیست زخمکاری» تنها رمان او به حساب میآید. او در گفتگو با هنرآنلاین درباره کتاب «بیست زخم کاری» گفته است:
«من این کتاب را سال ۸۰ نوشتم و مدتی طول کشید تا برای دریافت مجوز به ارشاد فرستادم؛ پس از ارسال هم ۱۰ سال به من اجازه انتشار اثرم را ندادند و در نهایت سال ۹۴ موفق به اخذ مجوز از سوی ارشاد و چاپ در نشر چشمه شد.»
منبع اقتباس سریال «زخم کاری» توقیف شد | حذف از تیتراژ
نویسنده «بیست رخم کاری» درباره روند اقتباس از رمانش و همکاری با مهدویان هم گفته است:
«تا جایی که اطلاع دارم قراردادی بین تهیهکننده و نشر چشمه در این مورد نوشته شد و من خیلی در جریان این قرارداد نیستم. به من اطلاع داده شد و موافقت کردم. بعد مهدویان همراه نویسنده فیلمنامه با من تماسی داشتند و نکاتی از داستان که برایشان جای ابهام داشت مطرح کردند و یک ساعتی در این زمینه با هم به گفتگو نشستیم.»
حسینیزاد در جای دیگری درباره مهدویان و آثارش گفته است:
«اسم مهدویان را به واسطه فیلمهایی که ساخته بود، شنیده بودم و خاطرم هست به خاطر کنجکاوی فیلمهای سینماییای که درباره وقایع دهه ۶۰ خیلی سر و صدا کرد، بخشهاییاش را دیدم. اما فیلم کاملی که از مهدویان تماشا کردم، «لاتاری»اش بود که آن هم خارج از کشور در یکی از شبکهها تماشا کردم.
... ما یک قرار یکساعته در دفتر سازندگان داشتیم. به نظر فیلمنامه آماده بود و آقای مهدویان فیلمنامه را ورق میزد و یک سری سؤالات برای مشخصشدن داستان میکرد. چرا که کتاب به واسطه موجز بودنش ابهاماتی داشت که در آن جلسه رفع شد. من فقط توصیه کردم که سریال را خیلی طولانی نکنید. چون کتاب سرعت خود را دارد و بسیار موجز هست و رمانی نیست که شرح و بسط زیادی داشته باشد و گفتم سریال را بین ۱۰ تا ۱۲ قسمت بسازند. رمان «بیست زخم کاری» محیط مردانهای دارد و مهدویان به نظرم تکنیکش را به خوبی بلد است و میتواند یک سریال خوب و پرکشش بسازد.»
سیری در فراز و فرود انتشار داستان های جنایی در ایران
به نظر میرسد نزدیکشدن مهدویان به رمان ۱۲۷ صفحهای حسینیزاد دلایل روشنی داشته باشد؛ اولین برداشتهایی که هر خوانندهای از «بیست زخم کاری» خواهد داشت به نمودی مربوط میشود که این رمان از مناسبات قدرت در ایران دارد؛ شخصیتهای این رمان، چندان شخصیتهایی داستانی جلوه نمیکنند بلکه شخصیتهایی واقعی نشان داده میشوند که بارها آنها را دیدهایم. دلیل دوم این است که رمان حسینیزاد در لوکیشنهای مختلفی جربان دارد؛ تهران، کیش، شمال و حتی دبی و میلان. این همان چیزی است که مهدویان از یک داستان پر لوکیشن میخواهد. اما شاید مهمترین دلیل انتخاب «بیست زخم کاری» هیجان و سرعت روایت رمان باشد که اتفاقا بسیار سینمایی و تصویری است. توصیفات کوتاه، اما دقیق حسینیزاد گاهی به شرح صحنه در فیلمنامهها و نمایشنامهها نزدیک میشود؛ مثل این موارد:
«ناصر روی صندلی کنار میز پدر. میرلوحی و مظفری نزدیک در. اخوان زیر صفحه تلویزیون. نجفی روی کاناپه کنار پنجره. مالکی زیر نقشه ایستاده بود.»
«چادرش را بیشتر کشید روی صورتش. پیاده شد و ایستاد زیر نور نورافکنها»
«سمیرا پشتش به مالکی بود و دستها را به دو میله تاب گرفته بود. آرام تکان میخورد، سر داده بود به عقب و آسمان را تماشا میکرد. موهای سیاه سیاهش را سپرده بود به دست باد و موها ریخته بود پشت تاب.»
گریزهایی که در میانه داستان به امور سیاسی زده میشود هم «بیست زخم کاری» را به منبع اقتباس خوبی برای کارگردان «ماجرای نیمروز» تبدیل میکند. شاید نزدیکترین اثر مهدویان به «بیست زخم کاری» از لحاظ نوع و فضا «ماجرای نیمروز» باشد؛ یک تریلر سیاسی پرالتهاب. اما برای شناخت بهتر رمان «بیست زخم کاری» باید بدانیم این اثر در کدام ژانر قرار میگیرد. رمان حسینیزاد نشانههای واضحی از داستانهای نوآر دارد.
نگاهی به ۴ سریالی که قرار است براساس رمانهای ایرانی ساخته شوند
کارول جان دالی در دهه ۲۰ میلادی به سبکی مینوشت که به هاردبویلد معروف بود. این نوع داستانها اشتراکاتی با داستانهای جنایی (بهویژه داستانهای کارآگاهی) داشتند، ولی داستانشان حول مبارزه یک کارآگاه با نظام قضایی فاسد بود. هاردبویلد از ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ میلادی با نوشتههای جیمز کین و ریموند چندلر، گونهای مشهور بود. داستانهای نوآر هم در اشتراکاتشان با هاردبویلد رشد کردند. در داستانهای نوآر با کارآگاه، قربانی، مظنون یا مجرم به معنای معمولش روبهرو نیستیم؛ بلکه شخصیت اصلی میتواند خودش قربانی، مظنون و یا حتی تبهکار باشد؛ و هیچ شخصیت دیگری برای حل کلید جنایت یا قاتل وجود ندارد. به همین دلیل نوآر را ادبیات سیاه هم گفتهاند.
در نظام فاسد حاکم بر داستانهای نوآر مرز بین خیر و شر روشن نیست و همه قربانی هستند پس جریان داستان به وضعیتی باخت-باخت منتهی میشود. بینظمی و ناامیدی و فساد وجه غالب داستان است و برهمین اساس شک و تردید و بیاعتمادی بین شخصیتها مدام دستبه دست میشود و فروپاشی انسانی فراوان اتفاق میافتد. در داستانهای نوآر معمایی وجود ندارد که حل شود؛ بنابراین کارآگاهی هم در طول داستان نیست. اما برای این داستانها ماجرا، هیجان و خشونت اهمیت زیادی دارد.
«اتو پنزلر» در کتاب «بهترین نوآر آمریکایی قرن»، نوآر را اینگونه معرفی میکند:
فضایی تاریک و گاه غمناک، در دنیایی از فساد و خشونت و تباهی که فرد از آن رهایی ندارد. عاشقانی که فریب میخورند و به سوی زوال میروند. در این جهان داستانی نجابت بیمعناست و در صورت وجود هم پاداشی ندارد. مرز بین خیر و شر بسیار کمرنگ است.
اگر رمان «بیست زخم کاری» را نخواندهاید و میخواهید به درک دقیقتری از داستانش برسید باید بدانید که حسینیزاد رمان را با نگاهی به «مکبث» شکسپیر نوشته است و همان ابتدای رمان این جمله را از این شاهکار آورده است:
«.. همیشه این بوده که وقتی بر مغز میکوفتند، مرد میمُرد و بس.ولی حالا با بیست زخم کاری بر فرقِ سر، از جا بر میخیزند و ما را تار و مار میکنند ... هنوز اینجا بوی خون میدهد.
همه عطرهای عربستان هم به این دست کوچک بوی دیگری نخواهند داد.»
تراژدی شکسپیر روایت زندگی سرداری به نام «مکبث» است که «دانکن»، پادشاه شریف و مهربان اسکاتلند، او را از میان هواخواهان خود برمیکشد و به او جایگاهی بلند میبخشد، اما مکبث با تلقین جادوگران و وسوسه نفس و اغوای زن جاهطلبش در شبی که پادشاه مهمان اوست او را در خواب به قتل میرساند. مکبث از آن پس گرفتار عذاب وجدان میشود، آنچنانکه هر اتفاقی او را هراسان میکند.
مضمون اصلی داستان «بیست زخم کاری» هم مناسبات قدرت و ثروت است و بعد از آن جنایتها و رذایلی که میتواند به همراه داشته باشد.
شخصیت «مالکی» را در داستان حسینیزاد باید بدیل مکبث بدانیم که رئیسش (ریزآبادی) را به قتل میرساند و بعد از آن گرفتار فشار و عذاب وجدان این جنایت میشود، ولی قصد دارد با از سر راه برداشتن دیگر مدیران و نزدیکان ریزآبادی، دایره قدرت و نفوذ خود را بیشتر کند. درواقع او میخواهد خون را با خون بشوید. حسینیزاد در داستانش اصراری بر پنهانکردن قاتل یا عامل جنایت ندارد؛ اتفاقا جذابیت روند اصلی اتفافات و درگیریهای درونی مالکی با خودش برمبنای آشکارگی نقش او در جنایتهاست. مالکی در این داستان هم قهرمان است و هم ضدقهرمان؛ او را حتی میتوانیم تبهکار داستان هم بدانیم که قصدش دریدن و غارت، فرار و پشت سر گذاشتن کسانی است که در این راه با او همپیمان شدهاند. او به همه خیانت میکند. پایان او مشخص است چون کابوسهای او فضایی تیره و تار به داستان میدهد و از طرف دیگر روح شک و تردید درون تمام شخصیتها جاری است. پس نباید از سریال مهدویان هم چندان انتظار تعلیق داستانهای جنایی و یا کشف حقیقت را داشته باشیم؛ احتمالا تمام قدرت روایت باید در شیوه پرداخت شخصیتها و ارتباطات آنها با یکدیگر باشد.
در «زخم کاری» سیاوش طهمورث نقش ریزآبادی را بازی میکند و رعنا آزادی ور هم نقش سمیرا، همسر مالکی را. داستان «بیست زخم کاری» داستانی کاملا مردانه است و همسر مالکی، مثل همسر «مکبث»، چندان در جنایات او نقش ندارد ولی مدام درگیر عذاب وجدان و کابوسهایی است که بعد از قتلهای شوهرش سراغش میآیند. در این رمان به شکل کلاسیکش، «فمفاتال» یا زن اغواگر یا زن مرگبار وجود ندارد ولی میتوان پیشبینی کرد که براساس پیشینه هانیه توسلی در نقش زنان اغواگر، محمدحسین مهدویان با گسترش یکی از شخصیتهای داستان اصلی او را زن اغواگر داستان قرار داده باشد.
مهدویان در پوسترهایی که از سریال منتشر شده، مهمترین توصیفات حسینیزاد از غلیان درونی شخصیتها و یا فضاسازیهای او از صحنههای جرم را با قطرات خون روی لباس یا بدن شخصیتها نشان داده است. به عبارت دیگر در رمان حسینیزاد قدرت به رنگ سرخ درآمده است و در تمام موقعیتها جاری است. این را در گرگ و میش قرمزرنگ روی جلد کتاب هم میتوان دید که انگار شاخههای درختان، چون رگ و پی و سرخی آسمان، چون جریان خون در هم رفتهاند. برخی از توصیفات خونآلود نویسنده رمان را بخوانید:
«هرچه خون در بدن ناصر بود ریخت به صورتش...»
«سمیرا قطره خونی را که از زیر دندانِ فرورفته در لب پایین بیرون زده بود، لیسید.»
«پای برهنه مالکی با خون دلمهبسته بر کاشی سفید فاصلهای نداشت. رد خون از پیش پای مالکی شروع میشد و از چند کاشی میگذشت و از دیواره وان بالا میرفت تا روی شقیقه و کنار سوراخ بینی ریزآبادی که بدن عریانش در وان بیآب ولو بود.»
«مزه خام خون از محل گزیدگی لب، دهن مالکی را پر کرد.»
«بوی خون اتاق را پر کرد.»
«میخندید و از شکاف فرق سرش خون میچکید.»
«باریکههای خون روی دیوارها جاری بود.»
جواد عزتی، رعنا آزادی ور، هانیه توسلی، سعید چنگیزیان، الهه حصاری، سیاوش طهمورث، عباس جمشیدی فر، مهدی زمینپرداز، امیرحسین هاشمی، کاظم هژیرآزاد، منوچهر علیپور، مه لقا باقری، مائده طهماسبی، مرتضی امینیتبار، سارا حاتمی
حبیب خزاعیفر، آهنگساز سریال «زخم کاری»، درباره همکاری با مهدویان و شیوه ساخت موسیقی این سریال گفته است:
«من در تمام فیلمهای آقای مهدویان با ایشان همکاری کردم و وقتی راجع به سریال «زخم کاری» صحبت کردیم، از من خواستند رمان «بیست زخم کاری» را بخوانم و من با خواندن کتاب، ملودی را در آوردم. به غیر از ملودی، راجع به سبک موسیقی هم با کارگردان صحبت کردیم و با توجه به اینکه فضای کار نسبت به دیگر آثار او متفاوت است، متوجه شدیم که فضای فیلم میطلبد تا موسیقی کار را متفاوتتر ارائه کنیم.... من کاملا از رمان الهام گرفتم و آقای مهدویان هم اصرار داشت حتما با استفاده از متن کتاب موسیقی را بسازم و، چون به یک زبان مشترک رسیده بودیم و ملودی به مرور ساخته شد.
...از موسیقی الکترونیک استفاده کردم، چون ژانر سریال جنایی است، سعی کردم از موسیقی الکترونیک هم استفاده کنم تا آن حس را انتقال دهد.
...از حضور خواننده برای خواندن تیتراژ استفاده نکردیم و نبودن خواننده را به معنای خلاء کار نمیدانم. من معتقدم استفاده از خواننده برای تیتراژ سریالها بیش از ۸۰درصد کارکرد تبلیغاتی دارد و شاید معدود آثاری هستند که واقعا نیاز به حضور خواننده در روند ساخت سریال داشته باشند. در «زخم کاری» هم به حضور خواننده نیاز نداشتیم و فکر میکنم فیلمنامه و عوامل و شخص محمدحسین مهدویان، آنقدر برای مخاطب کنجکاویبرانگیز هستند که نیاز به تبلیغات دیگر نداشته باشد.
سریال زخم کاری از ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ جمعه هرهفته ساعت ۲۰ از فیلیمو پخش میشود. این سریال ۲۰ قسمت ۵۰ دقیقهای خواهد داشت.
تیزرهای سریال «زخم کاری»